(سایت مداحی کربلایی محسن احمدی) بانوای دلنشین کربلایی محسن احمدی دوشنبه شبـــــــها راس ساعت:21 نعمت آباد خ میرزایی جنب خیابان مینو حسینیه حضرت ابوالفضل العباس(ع)،سامانــــــه هیئت:09381954355،سایت سیاسی مذهبی،اشعار مذهبی،اشعار مهدوی،احادیث و روایات
| ||
|
*سخن گفتن به 73 زبان ابوهاشم میگوید: خدمت امام هادى(ع) رسیدم و او به زبان هندى با من سخن گفت که خوب نتوانستم به او پاسخ بگویم، اما بعد از ماجرایی، هنوز از جاى خویش برنخاسته بودم که به 73 زبان که نخستین آنها هندى بود، سخن گفتم. در ادامه این مطلب به برخی از کرامتهای امام علیالنقی علیهالسلام از کتاب جلوههای اعجاز معصومین(ع) نوشته قطب راوندی اشاره میکنیم:
*ناراحتى ابو هاشم از دور بودن با امام(ع) روایت شده است که ابوهاشم جعفرى بعد از امام رضا و امام جواد(ع)، خدمت امام هادى(ع) را هم درک کرده بود، محضر امام شکایتکرد و از اینکه از حضرت جدا مىشود و به سوى بغداد مىرود نالید. بعد گفت: اىسرور من! براى من دعا کن، چون نمىتوانم به کشتى سوار شوم و از جزر و مد آب خوف دارم و مرکبى جز اسب خود که ضعیف است، ندارم تا بر آن سوار شوم و خدمت شما برسم، دعا کن تا خداوند مرا به زیارت و دیدار شما قوت بخشد. حضرت(ع) فرمود: اى ابوهاشم! خداوند تو و اسبت را قوى گرداند. راوى مىگوید: ابوهاشم نماز صبح را در بغداد مىخواند و با آن اسب مىآمد تا اینکه نماز ظهر همان روز را در سامرّا مىخواند و اگر مىخواست همان روز مىتوانست با آن اسب به بغداد برگردد و این از عجیبترین چیزهایى است که مندیدم.
* کسی که در یک آن توانست به 73 زبان دنیا سخن بگوید از ابوهاشم نقل شده است که گفت: خدمت امام هادى(ع) رسیدم و او به زبان هندى با من سخن گفت که خوب نتوانستم به او پاسخ بگویم و مقابلش سطلى پر از سنگریزه بود، یک سنگریزه برداشت و آن را در دهانشگذاشت و مدتى آن را مکید و بعد به طرف من انداخت، من نیز آن را در دهانم گذاشتم، به خدا سوگند! هنوز از جاى خویش برنخاسته بودم که به 73 زبان که نخستین آن، زبان هندى بود، سخن گفتم.
*هنگامی که فرمانده قشون ترک در برابر امام هادی(ع) سر تسلیم فرود آورد ابوهاشم مىگوید: در مدینه بودم که «بغا» (فرمانده قشون) از آنجاگذشت و در روزگار واثق بود و عربها را جستجو مىکرد، امام هادى(ع) فرمود:بیرون برویم تا لشکرکشى این ترک را ببینیم. از شهر بیرون رفتیم و در جایى ایستادیم و قشون او از مقابل ما گذشت. بعد همان ترک آمد، امام هادى(ع) با او به ترکى سخن گفت، او از اسبش پیاده شد و پاى اسب امام(ع) را بوسید. پس او را قسم دادم و پرسیدم: این مرد به تو چه گفت؟ او هم پرسید: این پیامبر است. گفتم: نه پیامبر نیست. آنگاه آن ترک گفت: او مرا با اسمى که در کوچکى در مناطق ترک، به آن نامیده شده بودم، خواند، در حالىکه هیچ کس تاکنون از آن خبر نداشت.
*شفای متوکل به دست امام هادی(ع) و واکنش مادر متوکل ابراهیم بن محمّد طاهرى مىگوید: متوکل از «دملى» که در آورده بود، به شدت مریض شد و هیچ کس نمىتوانست آن را با آهن بشکافد تا اینکه نزدیک بود، او را هلاک کند، مادرش نذر کرد که اگر متوکّل خوب شود، مالى از جانب خود براى امام هادى(ع) بفرستد. وزیر متوکل، فتح بن خاقان گفت: پزشکان از معالجه تو عاجز شدهاند، دنبال این مرد (امام هادى) بفرست و از او دوایى بخواه، شاید نزد او چیزى باشد که مایه بهبودى تو شود. متوکل گفت: به سوى او شخصى را بفرستید.پس فرستاده متوکل رفت و برگشت و گفت: (حضرت مىفرماید:) سرگین گوسفند را بگیرید و با آب گل بیامیزید و بر موضع زخم بگذارید، به اذن خداوند نافع است. پزشکان دستور امام را به سخره گرفتند. فتح بن خاقان گفت: آیا ضررى دارد؟ گفتند: نه، ولى نفعى هم ندارد. راوى مىگوید: گفتم: امیدوارم که با آن خوب شود، پس سرگین را آورد و با آب گل آمیخت و بر جاى زخم گذاشت، آنگاه سر زخم باز شد و هر چه چرک و عفونت در آن بود،بیرون آمد(و خوب شد). مادر متوکّل را به عافیت پسرش مژده دادند، او هم ده هزار دینار را در کیسهاى گذاشت و مهر کرد و براى امام هادى(ع) فرستاد. منبع: صدای شیعه ๑۩๑ سید مهدی رضوی:09381954355 ๑۩๑ نظرات شما عزیزان: مـــــوضوعات مـــــرتبط: احــــــــادیث و روایــــــــات، حکایات، روایات مذهبی، داســــــتان هـــــا، داستانهای مذهبی، دانستنیــــــــــــها، دانستنیهای دینی، ، بــــــــــرچـــسبهــا: سخن گفتن به 73 زبان , ناراحتى ابو هاشم از دور بودن با امام(ع) , کسی که در یک آن توانست به 73 زبان دنیا سخن بگوید , هنگامی که فرمانده قشون ترک در برابر امام هادی(ع) سر تسلیم فرود آورد , شفای متوکل به دست امام هادی(ع) و واکنش مادر متوکل , روایات , داستانهای مذهبی , [ 10 / 8 / 1391
] [ 12:0 ] [ سید مهدی رضوی ]
[ |
|
[ دانلود مداحی با صدای: کربلایی محسن احمدی ] [ danlod madahi : karbalaei mohsen ahmadi ] |